اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۳۳۴. قیامت باشد آن قامت در آغوش

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 311

غزل ۳۳۴

قیامت باشد آن قامت در آغوش

شراب سلسبیل از چشمه نوش

 

غلام کیست آن لعبت که ما را

غلام خویش کرد و حلقه در گوش

 

پری پیکر بتی کز سحر چشمش

نیامد خواب در چشمان من دوش

 

نه هر وقتم به یاد خاطر آید

که خود هرگز نمی‌گردد فراموش

 

حلالش باد اگر خونم بریزد

که سر در پای او خوشتر که بر دوش

 

نصیحتگوی ما عقلی ندارد

برو گو در صلاح خویشتن کوش

 

دهل زیر گلیم از خلق پنهان

نشاید کرد و آتش زیر سرپوش

 

بیا ای دوست ور دشمن ببیند

چه خواهد کرد گو می‌بین و می‌جوش

 

تو از ما فارغ و ما با تو همراه

ز ما فریاد می‌آید تو خاموش

 

حدیث حسن خویش از دیگری پرس

که سعدی در تو حیران است و مدهوش

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir