اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۳۷. کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 398

غزل ۱۳۷

کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت

که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت

 

باد بوی گل رویش به گلستان آورد

آب گلزار بشد رونق عطار برفت

 

صورت یوسف نادیده صفت می‌کردیم

چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت

 

بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را

که مرا در حق این طایفه انکار برفت

 

در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال

به سرت کز سر من آن همه پندار برفت

 

آخر این مور میان بسته افتان خیزان

چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت

 

به خرابات چه حاجت که یکی مست شود

که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت

 

به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید

دلش از دست ببردند و به زنار برفت

 

پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند

نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت

 

تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی

که به پهلو نتوانی به سر خار برفت

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir