اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۲۹۱. چه بود گر نقاب بگشایی

تاریخ: 30 تیر 1399
بازدید: 128

غزل ۲۹۱

چه بود گر نقاب بگشایی؟

بی‌دلان را جمال بنمایی؟

مفلسان را نظاره‌ای بخشی؟

خستگان را دمی ببخشایی؟

عمر ما شد، دریغ! ناشده ما

بر سر کوی تو تماشایی

با وصالت نپخته سودایی

از فراغت شدیم سودایی

چه توان کرد؟ یار می‌نشنوی

هیچ باشد که یار ما آیی؟

جان را به چهره شاد کنی؟

دل ما را به غمزه بربایی؟

بی تومان جان و دل نمی‌باید

دل ما را به جان تو می‌بایی

پرده بردار، تا سر اندازیم

به سر کوی تو، ز شیدایی

ور بر آنی که خون ما ریزی

غمزه را حکم کن، چه می‌پایی؟

مفلسانیم بر درت عاجز

منتظر گشته تا چه فرمایی؟

چون عراقی امید در بسته

تا در بسته، بو که، بگشایی

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir