اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۰. به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت

تاریخ: 30 تیر 1399
بازدید: 112

غزل ۱۰

به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت

هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت

فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟

که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت

دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه

ز آفتاب رخت سایه‌ای بر آن انداخت

رخ تو در خور چشم من است، لیک چه سود

که پرده از رخ تو برنمی‌توان انداخت

حلاوت لب تو، دوش، یاد می‌کردم

بسا شکر که در آن لحظه در دهان انداخت

من از وصال تو دل برگرفته بودم، لیک

زبان لطف توام باز در گمان انداخت

قبول تو دگران را به صدر وصل نشاند

دل شکستهٔ ما را بر آستان انداخت

چه قدر دارد، جانا، دلی؟ توان هردم

بر آستان درت صدهزار جان انداخت

عراقی از دل و جان آن زمان امید برید

که چشم جادوی تو چین در ابروان انداخت

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir