۸
حکایت هشتم
پاعرابیی را دیدم که پسر را همیگفت یا بُنَّی اِنَّک مسئولٌ یومَ القیامهِ ماذا اکتَسَبتَ و لا یُقالُ بمن انتسبتَ یعنی ترا خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست.
جامه کعبه را که مى بوسند
او نه از کرم پیله نامى شد
با عزیزی نشست روزی چند
لاجرم همچنو گرامی شد
دیدگاهها