اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۴۱۳. آن نه رویست که من وصف جمالش دانم

تاریخ: 23 تیر 1399
بازدید: 426

غزل ۴۱۳

آن نه روی است که من وصف جمالش دانم

این حدیث از دگری پرس که من حیرانم

همه بینند نه این صنع که من می‌بینم

همه خوانند نه این نقش که من می‌خوانم

آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست

عجب این است که من واصل و سرگردانم

سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم

گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم

عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست

دیر سال است که من بلبل این بستانم

به سرت کز سر پیمان محبت نروم

گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم

باش تا جان برود در طلب جانانم

که به کاری به از این بازنیاید جانم

هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز

صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم

عجب از طبع هوسناک منت می‌آید

من خود از مردم بی طبع عجب می‌مانم

گفته بودی که بود در همه عالم سعدی

من به خود هیچ نیم هر چه تو گویی آنم

گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم

ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir