اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۳۴۰. هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 361

غزل ۳۴۰

هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش

من بی‌کار گرفتار هوای دل خویش

 

هرگز اندیشه نکردم که تو با من باشی

چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش

 

این تویی با من و غوغای رقیبان از پس

وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش

 

همچنان داغ جدایی جگرم می‌سوزد

مگرم دست چو مرهم بنهی بر دل ریش

 

باور از بخت ندارم که تو مهمان منی

خیمه پادشه آن گاه فضای درویش

 

زخم شمشیر غمت را ننهم مرهم کس

طشت زرینم و پیوند نگیرم به سریش

 

عاشقان را نتوان گفت که بازآی از مهر

کافران را نتوان گفت که برگرد از کیش

 

منم امروز و تو و مطرب و ساقی و حسود

خویشتن گو به در حجره بیاویز چو خیش

 

من خود از کید عدو باک ندارم لیکن

کژدم از خبث طبیعت بزند سنگ به نیش

 

تو به آرام دل خویش رسیدی سعدی

می خور و غم مخور از شنعت بیگانه و خویش

 

ای که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند

من چنینم تو برو مصلحت خویش اندیش

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir