اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۳۲۶. دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 322

غزل ۳۲۶

دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش

بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش

 

قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را

گرد در امید تو چند به سر دوانمش

 

ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد

فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش

 

آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند

آتش عشق آن چنان نیست که وانشانمش

 

هر که بپرسد ای فلان حال دلت چگونه شد

خون شد و دم به دم همی از مژه می‌چکانمش

 

عمر من است زلف تو بو که دراز بینمش

جان من است لعل تو بو که به لب رسانمش

 

لذت وقت‌های خوش قدر نداشت پیش من

گر پس از این دمی چنان یابم قدر دانمش

 

نیست زمام کام دل در کف اختیار من

گر نه اجل فرارسد زین همه وارهانمش

 

عشق تو گفته بود هان سعدی و آرزوی من

بس نکند ز عاشقی تا ز جهان جهانمش

 

پنجه قصد دشمنان می‌نرسد به خون من

وین که به لطف می‌کشد منع نمی‌توانمش

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir