قرارداد برای ضبط تصنیفهای استاد دوامی
قرارداد برای ضبط تصنیفهای استاد دوامی
محمدرضا شجریان مینویسد: «یک هفته پس از درگذشت نورعلیخان بود که استاد دوامی به من تلفن زد و گفت: «آقا بیا این جا کارت دارم».
عصر طبق معمول به حضور رسیدم. تاثری عمیق داشت و با چشمانی مات و مبهوت، از پنجرۀ اتاقش بیرون را نگاه میکرد! در همان حال خطاب به من گفت: «نورعلی خان جوان بود آقا! خیلی حیف شد رفت!» و پس از یک دقیقه سکوت که انگشت سبابۀ دست راست را به عادت همیشه روی دندانهای جلو گذاشته بود، ادامه داد: «ولی من سلامتم آقا!»
از این حرف استاد با اینکه متاثر بودم، خندهام گرفت که عبداللهخان از مرگ نورعلیخان برومند احساس نگرانی میکند، چون ۱۵ سال از او بزرگتر بود و از طرف دیگر خود را دلداری میدهد که کاملاً سلامت است.
عبداللهخان پس از این حرف ادامه داد: « آقا! پهلبد میخواسته که من تصانیف قدیمی را برای فرهنگ و هنر بخوانم و آنها ضبط کنند. قرارداد بستهاند که مبلغی بعد از پایان کار به من بدهند. پایور هم آمده و تصانیف دستگاه شور را همراهش خواندهام و ضبط کردهاند ولی بیش از یک سال است که دیگر برای این موضوع، پیش نیامدهاند و دیگر حرفی از این مسئله نیست. تو برو بگو آقا، من هم فردا میروم و این تصنیفها از دست میرود. بیایند و دم و دستگاهشان را بیاورند تا یادم نرفته بخوانم.» …. بعد از این حرفها فکری به نظرم رسید و گفتم: « استاد! پیشنهادی دارم». گفت: «دیگر به من نگویی استاد! استاد چیه! به اوستای حمومی میگن استاد».
گفتم: « به چشم آقا! شما حاضرید قراردادی راکه با فرهنگ و هنر بستید و به آن عمل نکردند، این قرارداد را با من بندید؟ یک دستگاه ضبط صوت خوب هم میآورم، برای من بخوانید ضبط کنم. مبلغ قرارداد هم هرچه هست، با جان و دل تهیه کرده و میپردازم. شما که بابت قرارداد، از فرهنگ و هنر پولی نگرفتهاید؟». گفت: «نه آقا!» گفتم: « پس با همان شرایط به من واگذار کنید».
جواب داد:« خیلی خوب است! بله آقا! چه بهتر که تو این کار را بکنی، چون اگر آنها علاقه داشتند، میآمدند. تو، هم علاقه منی و هم موقع ضبط بهتر میتوانی به من کمک کنی که یک تصنیف را دوبار نخوانم. بله آقا! فکرخوبی است! آدم چه میدانند چند روز از عمرش باقی مانده! شب میخوابد و صبح بلند نمیشود. منتها باید از آنها درست استفاده کنی، درست یاد بگیری و درست بخوانی. خالقی و صبا میآمدند اینها را از من میگرفتند میبردند رادیو، نمی دانم چرا این قدر گشاد گشاد اجرا میکردند؟ این آهنگها را که این جوری نباید بخوانند. اینها هرکدام یک وزنی دارد که باید مراعات شود. در ضمن، این آهنگها اگر دست خیلی از این نوازندهها برسد، هر تکهاش را غلط غلوط به نام خودشان اجرا میکنند و میگویند این آهنگ را ما ساختهایم. این آهنگها را باید درست نگهداری و درست هم اجرا بود.»
به استاد دوامی اطمینان دادم که مثل مردمک چشم، از آهنگها و تصنیفها نگهداری خواهم کرد و تا درست یاد نگیرم، آنها را اجرا نخواهم کرد.
روز بعد که ضبط صوت آوردم، ایشان دست خطی را که به شکل قرارداد نوشته بودند به من دادند. توصیههای لازم را درآن یادآور شدند و مبلغ قرارداد هم ذکر شد. همانروز، پاداشی را که به خاطر اجرای راست پنجگاه در جشن هنر شیراز از ادارۀ رادیوگرفته بودم، به عنوان پیش پرداخت حضور استاد تقدیم کردم و مدت یک سال و نیم طول کشید که تصنیفها ضبط شد. هفتهای دو روز، بعد از ظهرها [را] به این کار اختصاص داده بودیم. ایشان می خواند و من ضبط و یادداشت میکردم.
در مرحلۀ اول طبق یادداشتهایی که آقای دوامی داشت، حدود ۲۵۰ تصنیف قدیمی ذکر شده بود که در عمل به ۱۴۰ تصنیف تقلیل پیدا کرد. چون خیلی از این آهنگها با شعرهای گوناگون اجرا می شد. آقای دوامی فراز شعرها را در دفترچهای یادداشت کرده بود و من هنگام اجرا یادآور میشدم که این آهنگ ها را با شعر دیگری دیروز خواندهاند و ایشان میپذیرفت.
بالاخره حدود ۱۴۰ تصنیف را به این ترتیب ضبط کردم ولی بعداً متوجه شدم که چند آهنگ به علت فاصلۀ روزهای ضبط، از دستم دررفته و ایشان با دو شعر خواندهاند و دو آهنگ به حساب آمده است. خوشحالم از اینکه توانستم این گنجینۀ گرانبها را برای بایگانی موسیقی ایران ثبت و حفظ کنم.
یکی از کارهایی که در نظر دارم در کارنامۀ هنریام عرضه کنم، خواندن این مجموعه تصانیف همراه ارکستر سازهای ایرانی است. البته اغلب آنها توسط خودم یا خوانندگان دیگر اجرا شدهاند، ولی همان طور که آقای دوامی میگفت، اکثراً ریتم و وزن اجرا از نظر تندی و کندی و حالات ریزه کاری، با آنچه استاد خوانده فرق دارد و من هم سالها شیوۀ اجرای آنها را نزد عبداللهخان کار کردم، در نظر دارم همۀ آنها را با همان شیوه، اجرا و ثبت کنم.»
هفت شهر نی، امجدیان، حامد ۱۳۹۸
هزار گلخانۀ آواز، صص ۱۵۸ تا ۱۶۲.
دیدگاهها