از شعری که خواندم اصلاً خوشش نیامد
از شعری که خواندم اصلاً خوشش نیامد
شهرام ناظری میگوید: «وقتی من آواز میخوندم، عدهای نحوۀ آواز خواندن مرا زیر سؤال میبردند، چون سالیانِ سال، شاهد موسیقیای بودند که نود درصد و شاید نود و پنج درصد اشعارِ آن مختص سعدی و پنج درصد هم به حافظ و بقیۀ شاعران اختصاص داشت. در این میان، سهم فردوسی و مولوی تقریباً صفر بود. غیر از بشنو از نی مولوی، از سایر اشعار او زیاد استفاده نمیشد. در سنّ نوجوانی برای اولین بار، استاد بنان را در منزل دکتر نظام زادۀ نایینی ملاقات کردم. دکتر نایینی از من تعریف کرد که با وجود سنّ کم، شاعر و اهل موسیقی است و ردیف ها را به خوبی میداند. وقتی شعر[ی از مولوی] را خواندم، ایشان اصلاً خوششان نیامد، گفتند: «اینها تخته پاره و کشتی و خون و نهنگ است! شما باید شعرهای ظریف و زیبا انتخاب کنید. این واژهها صدای آدم را خراب میکند». گفتم: «من اینها را دوست دارم و حس میکنم خودم را با این واژهها میتوانم بیان نمایم!». به فروغ هم گفته بودند که چرا در شعرش واژۀ انفجار آورده، خشن است! گفت بود خشن باشد، این زبان شعرم است. من از گل و بلبل حرف نزده ام، باید از انفجار بگویم.»
کتاب هفت شهر نی، امجدیان، حامد، ۱۳۹۸
هزار آوای مانا، ص ۴۳.
دیدگاهها