با یک بار نه گفتن، بساط مطربی را برچیدم
با یک بار نه گفتن، بساط مطربی را برچیدم
«کلنل [وزیری] میل نداشت در هیچ مجلسی به عنوان اینکه ساز میزند دعوت شود. او در دورهای به وجود آمده بود که مردم به خصوص طبقۀ اول مملک، ارزشی برای هنر نمیشناختند. او برای اینکه به هنر احترام گذارَد، مبارزهای را آغاز کرد که به نظر مردم به بدخویی و تکبر تعبیر میشد . . . ارباب کیخسرو یک روز کلنل را دعوت کرد و صحبت ساززدن هم پیش نیاورد. وزیری هم اخلاقاً نتوانست دعوت دوست خود را رد کند و به منزل او رفت. به دستور ارباب میفرستند به مدرسه[۱] که خانه کلنل هم همانجا بود، تار وزیری را آوردند و جلوی او میگذارند. وزیری از این رفتار ناراحت میشود، ساز هم نمیزند و با دلتنگی از منزل ارباب بیرون میآید. اما ارباب در مقابل مهمانها که برای شنیدن ساز وزیری جمع شدهبودند شرمسار و خجل میشود و با کلنل قهر میکند . . . ناظم مدرسه سالها بعد حکایت کرد که آنروز عصر وقتی به مدرسه رفتم، کلنل را عصبانی و ناراحت دیدم و علت را پرسیدم. داستان را شرح داد و گفت ارباب [کیخسرو] هم از من رنجیده و رنجش او در پیشرفت کار مدرسه، اثر خوبی نخواهد داشت.
دوستی به او گفته بود راستی اگر شما با نواختنِ ساز، دل ارباب را نمیشکستید، چه.
هفت شهر نی، امجدیان، حامد، ۱۳۹۸
[۱] مدرسۀ عالی موسیقی مقصود است که در اوایل زمستان ۱۳۰۲ توسط علی نقی وزیری افتتاح شدهبود.
دیدگاهها