به حضور در چنین واقعهای افتخار میکنم
به حضور در چنین واقعهای افتخار میکنم
محمدرضا لطفی میگوید: « هر هنرمندی و هرکسی که در هر دورهای شعری میگوید، یا آهنگی میسازد و خودش هم معاصر و زنده است، آثارش مثل فرزندانش میماند و آنها را صادقانه، در یک شرایط خاص و یک حرکت خاص و یک حال خاص ساخته است. همۀ کارهایی که من ساختهام، با حوادث اجتماعی که اتفاق افتاده، توأم بودهاند. برای مثال، « شب نورد» و « آزادی» را که من ساختم، بعد از تشییع جنازۀ دکتر نجاتاللهی بود در میدان ۲۴ اسفند (میدان انقلاب کنونی). در آنجا تیراندازی شد و خیلیها کشته شدند. وقتی من به خانه رفتم، خاموشان بود آنقدر افراد زیادی کشته شده بودندکه بیمارستانِ هزار تختخوابیِ آن موقع (که الان امام خمینی هست)، باند سفید نداشتند و از خانههای مردم، که خانۀ من هم در خیابان امیرآباد بود، میآمدند در میزدند و ملافۀ سفید و باند میگرفتند برای بیمارستان. در یک چنین شرایطی، در زیر نور شمع، من به کتابخانهام رفتم و شعر مناسبی پیدا کردم که بازگوکنندۀ احساسات من باشد که خوب، خود من هم آنروز در جمعیت بودم. خوب، طبیعی است که وقتی من به این دوره برمیگردم و حالاتِ روحیِ خودم و دوستانم را به یاد میآورم و حوادثی که اتفاق افتادند، طبیعی است که شخصاً افتخار میکنم که در یک واقعۀ به این عظمت حضور داشتم و در خیابان بودم.»
هفت شهر نی، امجدیان، حامد، ۱۳۹۸
نامۀ شیدا، شمارۀ ۷، خرداد ۱۳۸۸، ص ۱۴.
دیدگاهها