اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۳۶۵. به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

تاریخ: 23 تیر 1399
بازدید: 468

غزل ۳۶۵

به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم

کجا روم که بمیرم بر آستان امید

اگر به دامن وصلت نمی‌رسد دستم

شگفت مانده‌ام از بامداد روز وداع

که برنخاست قیامت چو بی تو بنشستم

بلای عشق تو نگذاشت پارسا در پارس

یکی منم که ندانم نماز چون بستم

نماز کردم و از بیخودی ندانستم

که در خیال تو عقد نماز چون بستم

نماز مست شریعت روا نمی‌دارد

نماز من که پذیرد که روز و شب مستم

چنین که دست خیالت گرفت دامن من

چه بودی ار برسیدی به دامنت دستم

من از کجا و تمنای وصل تو ز کجا

اگر چه آب حیاتی هلاک خود جستم

اگر خلاف تو بوده‌ست در دلم همه عمر

نه نیک رفت خطا کردم و ندانستم

بکش چنان که توانی که سعدی آن کس نیست

که با وجود تو دعوی کند که من هستم

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir