اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۲۹۷. سحرگه بر در راحت سرایی

تاریخ: 30 تیر 1399
بازدید: 111

غزل ۲۹۷

سحرگه بر در راحت سرایی

گذر کردم شنیدم مرحبایی

درون رفتم، ندیمی چند دیدم

همه سر مست عشق دلربایی

همه از بیخودی خوش وقت بودند

همه ز آشفتگی در هوی و هایی

ز رنگ نیستی شان رنگ و بویی

ز برگ بی‌نوایی‌شان نوایی

ز سدره برتر ایشان را مقامی

ورای عرش و کرسی متکایی

نشسته بر سر خوان فتوت

بهر دو کون در داده صلایی

نظر کردم، ندیدم ملک ایشان

درین عالم، به جز تن، رشته‌تایی

ز حیرت در همه گم گشته از خود

ولی در عشق هر یک رهنمایی

مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم:

چه پرسی حال مسکین گدایی؟

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir