زبان همدیگر را در ردیف میفهمیم
زبان همدیگر را در ردیف میفهمیم
محمدرضا لطفی میگوید: «مگر می شود انسان تأثیر نگیرد؟ ما همه عاشق موسیقی هستیم و میخواهیم موسیقی خوب جلو برود. اما هرکدام با سلیقۀ شخصی خودمان. بعضی از ما سلیقه هایمان به هم نزدیک است. مثلاً اگر من و آقای شجریان الان بنشینیم با هم و یک دستگاه شور اجرا کنیم، حداکثر سه الی چهار روز باید بنشینیم با هم چای بخوریم و صحبت کنیم و همدلی داشته باشیم. بعد میتوانیم در هر شهری، یک دستگاه و یک تصنیف و … را اصلاً بدون تمرین بزنیم. این «چشمه نوش» را شما فکر میکنید مثلاً ما شش ماه تمرین کردیم؟ یک هفته من رفتم و در هتل در پاریس با هم بودیم و با آقای شجریان زندگی کردم و همانجا ماندم، با اینکه دوستان دیگر در فرانسه داشتم و میتوانستم پیش دوستانم بروم. اما قرار شد با هم باشیم که بیشتر همدیگر را احساس کنیم. چون مدتی بود با هم ارتباط نزدیک نداشتیم. وقتی شروع میکنیم با هم به زدن مثل همیشه دیگر، مثلاً من میگویم آقای شجریان (البته من به او محمدرضا میگویم) چون زبان همدیگر را در ردیف میفهمیم. در موسیقی، این اتفاق سریع میافتد و تصنیف و همه چیز درست شد و رفتیم کنسرت دادیم و شد «چشمه نوش». حالا شاید فکر میکنید چشمه نوش را نشستیم و چقدر طراحی کردیم . کلّی غزل را ورق زدیم تا انتخاب کنیم؟ مثلاً در یک جایی آقای شجریان میخواست فرود بیاید و گفتم محمدرضا، این را در راست پنجگانه هم همین جور فرود آمدی، بیا این دفعه، این جوری فرود بیا که از ردیف میرزا عبدالله گرفته شده. خوب ایشان یک هنرمندی است که زود تشخیص میدهد. گفت چقدر خوب، همین را استفاده می کنیم. یا مثلاً من گوشۀ راست قدیم را آنجا پیشنهاد کردم به شجریان که تا به حال در ایران اجرا نشده بود. آن گوشۀ راست را آوردم و آقای شجریان هم قبول کرد و اجرا کردیم. آن را دیگر تمرین کردیم واقعاً. یک پدیدۀ جدیدی به نام «چشمه نوش» اتفاق افتاد که سه الی چهار حادثۀ نو در آن اتفاق افتاده. در آن اصفهانِ آخر که ما شروع میکنیم، آقای شجریان چنان این صدا را رها میکند که واقعاً سالن به لرزه درآمده بود. یک اصفهانی خوانده که که شاید اگر بگویم برابر با سوزِ قدرتِ صدای طاهرزاده است، واقعاً اغراق نکردهام. ساز من هم بلافاصله به این حالت و شیوۀ درویش خان رفته است، بدون اینکه من اصلاً فکر کنم. ما باید با هم باشیم و همدیگر را ببینیم. دلمان برای هم تنگ شود و این اتفاقات بیفتد که از توی آن، چاووش ۶ در بیاید. این اتفاقات باید بیفتد تا آثار جدید رخ بدهد.»
کتاب هفت شهر نی، امجدیان، حامد، ۱۳۹۸
نامۀ شیدا، شمارۀ ۷، خرداد ۱۳۸۸ صص ۱۷ و ۱۸.
دیدگاهها