اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۹۶۱. جهان را بدیدم وفایی ندارد

تاریخ: 29 تیر 1399
بازدید: 216

شماره ۹۶۱

جهان را بدیدم وفایی ندارد

جهان در جهان آشنایی ندارد

در این قرص زرین بالا تو منگر

که در اندرون بوریایی ندارد

بس ابله شتابان شده سوی دامش

چو کوری که در کف عصایی ندارد

بر او گشته ترسان بر او گشته لرزان

زهی علتی کان دوایی ندارد

نموده جمالی ولی زیر چادر

عجوزی قبیحی لقایی ندارد

کسی سر نهد بر فسونش که چون مار

ز عقل و ز دین دست و پایی ندارد

کسی جان دهد در رهش کز شقاوت

ز جانان ره جان فزایی ندارد

چه مردار مسی که مرد او ز مسی

که پنداشت کو کیمیایی ندارد

برای خیالی شده چون خیالی

بجز درد و رنج و عنایی ندارد

چرا جان نکارد به درگاه معشوق

عجب عشق خود اصطفایی ندارد

چه شاهان که از عشق صد ملک بردند

که آن سلطنت منتهایی ندارد

چه تقصیر کردست این عشق با تو

که منکر شدی کو عطایی ندارد

به یک دردسر زو تو پا را کشیدی

چه ره دیده‌ای کان بلایی ندارد

خمش کن نثارست بر عاشقانش

گهرها که هر یک بهایی ندارد

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir