اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۹۵. آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست

تاریخ: 21 تیر 1399
بازدید: 356

غزل ۹۵

آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست

موقف آزادگان بر سر میدان اوست

 

ره به در از کوی دوست نیست که بیرون برند

سلسله پای جمع زلف پریشان اوست

 

چند نصیحت کنند بی‌خبرانم به صبر

درد مرا ای حکیم صبر نه درمان اوست

 

گر کند انعام او در من مسکین نگاه

ور نکند حاکمست بنده به فرمان اوست

 

گر بزند بی‌گناه عادت بخت منست

ور بنوازد به لطف غایت احسان اوست

 

میل ندارم به باغ انس نگیرم به سرو

سروی اگر لایقست قد خرامان اوست

 

چون بتواند نشست آن که دلش غایبست

یا بتواند گریخت آن که به زندان اوست

 

حیرت عشاق را عیب کند بی بصر

بهره ندارد ز عیش هر که نه حیران اوست

 

چون تو گلی کس ندید در چمن روزگار

خاصه که مرغی چو من بلبل بستان اوست

 

گر همه مرغی زنند سخت کمانان به تیر

حیف بود بلبلی کاین همه دستان اوست

 

سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر

کعبه دیدار دوست صبر بیابان اوست

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir