اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۹۱. کس به چشم در نمی‌آید که گویم مثل اوست

تاریخ: 21 تیر 1399
بازدید: 341

غزل ۹۱

سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

که زنده ابدست آدمی که کشته اوست

 

شراب خورده معنی چو در سماع آید

چه جای جامه که بر خویشتن بدرد پوست

 

هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد

به ترک خویش بگوید که خصم عربده جوست

 

حقیر تا نشماری تو آب چشم فقیر

که قطره قطره باران چو با هم آمد جوست

 

نمی‌رود که کمندش همی‌برد مشتاق

چه جای پند نصیحت کنان بیهده گوست

 

چو در میانه خاک اوفتاده‌ای بینی

از آن بپرس که چوگان از او مپرس که گوست

 

چرا و چون نرسد بندگان مخلص را

رواست گر همه بد می‌کنی بکن که نکوست

 

کدام سرو سهی راست با وجود تو قدر

کدام غالیه را پیش خاک پای تو بوست

 

بسی بگفت خداوند عقل و نشنیدم

که دل به غمزه خوبان مده که سنگ و سبوست

 

هزار دشمن اگر بر سرند سعدی را

به دوستی که نگوید به جز حکایت دوست

 

به آب دیده خونین نبشته قصه عشق

نظر به صفحه اول مکن که تو بر توست

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir