اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۸۱. چه رویست آن که پیش کاروانست

تاریخ: 21 تیر 1399
بازدید: 371

غزل ۸۱

چه روی است آن که پیش کاروان است

مگر شمعی به دست ساروان است

 

سلیمان است گویی در عماری

که بر باد صبا تختش روان است

 

جمال ماه پیکر بر بلندی

بدان ماند که ماه آسمان است

 

بهشتی صورتی در جوف محمل

چو برجی کآفتابش در میان است

 

خداوندان عقل این طرفه بینند

که خورشیدی به زیر سایبان است

 

چو نیلوفر در آب و مهر در میغ

پری رخ در نقاب پرنیان است

 

ز روی کار من برقع برانداخت

به یک بار آن که در برقع نهان است

 

شتر پیشی گرفت از من به رفتار

که بر من بیش از او بار گران است

 

زهی اندک وفای سست پیمان

که آن سنگین دل نامهربان است

 

تو را گر دوستی با ما همین بود

وفای ما و عهد ما همان است

 

بدار ای ساربان آخر زمانی

که عهد وصل را آخرزمان است

 

وفا کردیم و با ما غدر کردند

برو سعدی که این پاداش آن است

 

ندانستی که در پایان پیری

نه وقت پنجه کردن با جوان است

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir