اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۵۲. آن ماه دوهفته در نقابست

تاریخ: 21 تیر 1399
بازدید: 409

غزل ۵۲

آن ماه دوهفته در نقاب است

یا حوری دست در خضاب است

 

وان وسمه بر ابروان دلبند

یا قوس قزح بر آفتاب است

 

سیلاب ز سر گذشت یارا

ز اندازه به در مبر جفا را

 

بازآی که از غم تو ما را

چشمی و هزار چشمه آب است

 

تندی و جفا و زشتخویی

هر چند که می‌کنی نکویی

 

فرمان برمت به هر چه گویی

جان بر لب و چشم بر خطاب است

 

ای روی تو از بهشت بابی

دل بر نمک لبت کبابی

 

گفتم بزنم بر آتش آبی

وین آتش دل نه جای آب است

 

صبر از تو کسی نیاورد تاب

چشمم ز غمت نمی‌برد خواب

 

شک نیست که بر ممر سیلاب

چندان که بنا کنی خراب است

 

ای شهرهٔ شهر و فتنهٔ خیل

فی منظرک النهار و اللیل

 

هر کاو نکند به صورتت میل

در صورت آدمی دواب است

 

ای داروی دلپذیر دردم

اقرار به بندگیت کردم

 

دانی که من از تو برنگردم

چندان که خطا کنی صواب است

 

گر چه تو امیر و ما اسیریم

گر چه تو بزرگ و ما حقیریم

 

گر چه تو غنی و ما فقیریم

دلداری دوستان ثواب است

 

ای سرو روان و گلبن نو

مه پیکر آفتاب پرتو

 

بستان و بده بگوی و بشنو

شبهای چنین نه وقت خواب است

 

امشب شب خلوت است تا روز

ای طالع سعد و بخت فیروز

 

شمعی به میان ما برافروز

یا شمع مکن که ماهتاب است

 

ساقی قدحی قلندری وار

در ده به معاشران هشیار

 

دیوانه به حال خویش بگذار

کاین مستی ما نه از شراب است

 

باد است غرور زندگانی

برق است لوامع جوانی

 

دریاب دمی که می‌توانی

بشتاب که عمر در شتاب است

 

این گرسنه گرگ بی ترحم

خود سیر نمی‌شود ز مردم

 

ابنای زمان مثال گندم

وین دور فلک چو آسیاب است

 

سعدی تو نه مرد وصل اویی

تا لاف زنی و قرب جویی

 

ای تشنه به خیره چند پویی

کاین ره که تو می‌روی سراب است

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir