اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۵

تاریخ: 26 تیر 1399
بازدید: 270

حکایت پنجم

جوانی چست لطیف خندان شیرین زبان در حلقه عشرت ما بود که در دلش از هیچ نوعی غم نیامدی و لب از خنده فراهم. روزگاری برآمد که اتفاق ملاقات نیوفتاد، بعد از آن دیدمش زن خواسته و فرزندان خاسته و بیخ نشاطش بریده و گل هوس پژمرده. پرسیدمش چه گونه‌ای و چه حالتست؟ گفت تا کودکان بیاوردم دگر کودکی نکردم.

چون پیر شدى ز کودکى دست بدار
بازى و ظرافت به جوانان بگذار

طرب نوجوان ز پیر مجوی
که دگر ناید آب رفته به جوی

دور جوانی به شد از دست من
آه و دریغ آن زمن دل فروز

پیر زنی موی سیه کرده بود
گفتم ای مامک دیرینه روز

موى به تلبیس سیه کرده گیر
راست نخواهد شدن این پشت کوز

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir