محصول به سبد خرید اضافه شد
0

۴۸۰. به حق آن که در این دل بجز ولای تو نیست

تاریخ: 10 آذر 1398
بازدید: 1

شماره ۴۸۰

به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست

ولی او نشوم کو ز اولیای تو نیست

 

مباد جانم بی‌غم اگر فدای تو نیست

مباد چشمم روشن اگر سقای تو نیست

 

وفا مباد امیدم اگر به غیر تو است

خراب باد وجودم اگر برای تو نیست

 

کدام حسن و جمالی که آن نه عکس تو است

کدام شاه و امیری که او گدای تو نیست

 

رضا مده که دلم کام دشمنان گردد

ببین که کام دل من به جز رضای تو نیست

 

قضا نتانم کردن دمی که بی‌تو گذشت

ولی چه چاره که مقدور جز قضای تو نیست

 

دلا بباز تو جان را بر او چه می‌لرزی

بر او ملرز فدا کن چه شد خدای تو نیست

 

ملرز بر خود تا بر تو دیگران لرزند

به جان تو که تو را دشمنی ورای تو نیست

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۸۸۱۹۲۴۹۶-۰۹۰۳۶۵۵۶۲۰۸
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2025 neynavayan.ir