اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۴۲۳. مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است

تاریخ: 21 تیر 1399
بازدید: 183

شماره ۴۲۳

مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است

که چنین مشک تتاری عبرافشان شده است

 

مگر از چهره او باد صبا پرده ربود

که هزاران قمر غیب درخشان شده است

 

هست جانی که ز بوی خوش او شادان نیست

گر چه جان بو نبرد کو ز چه شادان شده است

 

ای بسا شاد گلی کز دم حق خندان است

لیک هر جان بنداند ز چه خندان شده است

 

آفتاب رخش امروز زهی خوش که بتافت

که هزاران دل از او لعل بدخشان شده است

 

عاشق آخر ز چه رو تا به ابد دل ننهد

بر کسی کز لطفش تن همگی جان شده است

 

مگرش دل سحری دید بدان سان که وی است

که از آن دیدنش امروز بدین سان شده است

 

تا بدیده است دل آن حسن پری زاد مرا

شیشه بر دست گرفته است و پری خوان شده است

 

بر درخت تن اگر باد خوشش می‌نوزد

پس دو صد برگ دو صد شاخ چه لرزان شده است

 

بهر هر کشته او جان ابد گر نبود

جان سپردن بر عاشق ز چه آسان شده است

 

از حیات و خبرش باخبران بی‌خبرند

که حیات و خبرش پرده ایشان شده است

 

گر نه در نای دلی مطرب عشقش بدمید

هر سر موی چو سرنای چه نالان شده است

 

شمس تبریز ز بام ار نه کلوخ اندازد

سوی دل پس ز چه جان‌هاش چو دربان شده است

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir