اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۳۶. بنده وار آمدم به زنهارت

تاریخ: 21 تیر 1399
بازدید: 438

غزل ۳۶

بنده وار آمدم به زنهارت

که ندارم سلاح پیکارت

 

متفق می‌شوم که دل ندهم

معتقد می‌شوم دگربارت

 

مشتری را بهای روی تو نیست

من بدین مفلسی خریدارت

 

غیرتم هست و اقتدارم نیست

که بپوشم ز چشم اغیارت

 

گر چه بی طاقتم چو مور ضعیف

می‌کشم نفس و می‌کشم بارت

 

نه چنان در کمند پیچیدی

که مخلص شود گرفتارت

 

من هم اول که دیدمت گفتم

حذر از چشم مست خون خوارت

 

دیده شاید که بی تو برنکند

تا نبیند فراق دیدارت

 

تو ملولی و دوستان مشتاق

تو گریزان و ما طلبکارت

 

چشم سعدی به خواب بیند خواب

که ببستی به چشم سحارت

 

تو بدین هر دو چشم خواب آلود

چه غم از چشم‌های بیدارت

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۸۸۱۹۲۴۹۶-۰۹۰۳۶۵۵۶۲۰۸
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2025 neynavayan.ir