اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۳۱۲. بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 341

غزل ۳۱۲

بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز

بیا بیا که به خیر آمدی کجایی باز

 

رخی کز او متصور نمی‌شود آرام

چرا نمودی و دیگر نمی‌نمایی باز

 

در دو لختی چشمان شوخ دلبندت

چه کرده‌ام که به رویم نمی‌گشایی باز

 

اگر تو را سر ما هست یا غم ما نیست

من از تو دست ندارم به بی‌وفایی باز

 

شراب وصل تو در کام جان من ازلیست

هنوز مستم از آن جام آشنایی باز

 

دلی که بر سر کوی تو گم کنم هیهات

که جز به روی تو بینم به روشنایی باز

 

تو را هرآینه باید به شهر دیگر رفت

که دل نماند در این شهر تا ربایی باز

 

عوام خلق ملامت کنند صوفی را

کز این هوا و طبیعت چرا نیایی باز

 

اگر حلاوت مستی بدانی ای هشیار

به عمر خود نبری نام پارسایی باز

 

گرت چو سعدی از این در نواله‌ای بخشند

برو که خو نکنی هرگز از گدایی باز

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۸۸۱۹۲۴۹۶-۰۹۰۳۶۵۵۶۲۰۸
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2025 neynavayan.ir