۳۰. حکایات شیرین سعدی(حامد امجدیان)
متن حکایت
اول کسی که علم بر جامه کرد و انگشتری در دست جمشید بود گفتندش چرا همه زینت بچپ دادی و فضیلت راست راست گفت راست را زینت راستی تمامست
فریدون گفت نقاشان چین را
که پیرامون خرگاهش بدوزند
بدان را نیک دار ای مرد هشیار
که نیکان خود بزرگ و نیکروزند
دیدگاهها