اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۲۹۰. تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 331

غزل ۲۹۰

تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید

مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید

 

کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر

که آب دیده به رویش فرو نمی‌آید

 

جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب

که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید

 

چه جور کز خم چوگان زلف مشکینت

بر اوفتاده مسکین چو گو نمی‌آید

 

اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش

بد از منست که گویم نکو نمی‌آید

 

گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید

که هیچ حاصل از این گفت و گو نمی‌آید

 

گمان برند که در عودسوز سینه من

بمرد آتش معنی که بو نمی‌آید

 

چه عاشقست که فریاد دردناکش نیست

چه مجلسست کز او های و هو نمی‌آید

 

به شیر بود مگر شور عشق سعدی را

که پیر گشت و تغیر در او نمی‌آید

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir