اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۲۵۸. مرا راحت از زندگی دوش بود

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 383

غزل ۲۵۸

مرا راحت از زندگی دوش بود

که آن ماهرویم در آغوش بود

 

چنان مست دیدار و حیران عشق

که دنیا و دینم فراموش بود

 

نگویم می لعل شیرین گوار

که زهر از کف دست او نوش بود

 

ندانستم از غایت لطف و حسن

که سیم و سمن یا بر و دوش بود

 

به دیدار و گفتار جان پرورش

سراپای من دیده و گوش بود

 

نمی‌دانم این شب که چون روز شد

کسی باز داند که با هوش بود

 

مؤذن غلط کرد بانگ نماز

مگر همچو من مست و مدهوش بود

 

بگفتیم و دشمن بدانست و دوست

نماند آن تحمل که سرپوش بود

 

به خوابش مگر دیده‌ای سعدیا

زبان در کش امروز کآن دوش بود

 

مبادا که گنجی ببیند فقیر

که نتواند از حرص خاموش بود

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir