اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۲۴۶. دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 295

غزل ۲۴۶

دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند

سروران بر در سودای تو خاک قدمند

 

شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق

خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند

 

خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن

قتل اینان که روا داشت که صید حرمند

 

صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب

زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند

 

گاه گاهی بگذر در صف دلسوختگان

تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند

 

هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست

تا نگویی که اسیران کمند تو کمند

 

حرف‌های خط موزون تو پیرامن روی

گویی از مشک سیه بر گل سوری رقمند

 

در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش

که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند

 

زین امیران ملاحت که تو بینی بر کس

به شکایت نتوان رفت که خصم و حکمند

 

بندگان را نه گزیرست ز حکمت نه گریز

چه کنند ار بکشی ور بنوازی خدمند

 

جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست

گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند

 

غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس

نشناسی که جگرسوختگان در المند

 

تو سبکبار قوی حال کجا دریابی

که ضعیفان غمت بارکشان ستمند

 

سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد

سست عهدان ارادت ز ملامت برمند

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir