اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۲۲۱. مجلس ما دگر امروز به بستان ماند

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 366

غزل ۲۲۱

مجلس ما دگر امروز به بستان ماند

عیش خلوت به تماشای گلستان ماند

 

می حلالست کسی را که بود خانه بهشت

خاصه از دست حریفی که به رضوان ماند

 

خط سبز و لب لعلت به چه ماننده کنی

من بگویم به لب چشمه حیوان ماند

 

تا سر زلف پریشان تو محبوب منست

روزگارم به سر زلف پریشان ماند

 

چه کند کشته عشقت که نگوید غم دل

تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند

 

هر که چون موم به خورشید رخت نرم نشد

زینهار از دل سختش که به سندان ماند

 

نادر افتد که یکی دل به وصالت ندهد

یا کسی در بلد کفر مسلمان ماند

 

تو که چون برق بخندی چه غمت دارد از آنک

من چنان زار بگریم که به باران ماند

 

طعنه بر حیرت سعدی نه به انصاف زدی

کس چنین روی نبیند که نه حیران ماند

 

هر که با صورت و بالای تواش انسی نیست

حیوانیست که بالاش به انسان ماند

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir