اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۹۹. ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا

تاریخ: 21 تیر 1399
بازدید: 126

غزل شماره ۱۹۹

 

ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا

شاد آمدیت از سفر خانه خدا

 

روز از سفر به فاقه و شب‌ها قرار نی

در عشق حج کعبه و دیدار مصطفا

 

مالیده رو و سینه در آن قبله گاه حق

در خانه خدا شده قد کان آمنسا

 

چونید و چون بدیت در این راه باخطر

ایمن کند خدای در این راه جمله را

 

در آسمان ز غلغل لبیک حاجیان

تا عرش نعره‌ها و غریوست از صدا

 

جان چشم تو ببوسد و بر پات سر نهد

ای مروه را بدیده و بررفته بر صفا

 

مهمان حق شدیت و خدا وعده کرده است

مهمان عزیز باشد خاصه به پیش ما

 

جان خاک اشتری که کشد بار حاجیان

تا مشعرالحرام و تا منزل منا

 

بازآمده ز حج و دل آن جا شده مقیم

جان حلقه را گرفته و تن گشته مبتلا

 

از شام ذات جحفه و از بصره ذات عرق

باتیغ و باکفن شده این جا که ربنا

 

کوه صفا برآ به سر کوه رخ به بیت

تکبیر کن برادر و تهلیل و هم دعا

 

اکنون که هفت بار طوافت قبول شد

اندر مقام دو رکعت کن قدوم را

 

وانگه برآ به مروه و مانند این بکن

تا هفت بار و باز به خانه طواف‌ها

 

تا روز ترویه بشنو خطبه بلیغ

وانگه به جانب عرفات آی در صلا

 

وانگه به موقف آی و به قرب جبل بایست

پس بامداد بار دگر بیست هم به جا

 

وان گاه روی سوی منی آر و بعد از آن

تا هفت بار می‌زن و می‌گیر سنگ‌ها

 

از ما سلام بادا بر رکن و بر حطیم

ای شوق ما به زمزم و آن منزل وفا

 

صبحی بود ز خواب بخیزیم گرد ما

از اذخر و خلیل به ما بو دهد صبا

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۸۸۱۹۲۴۹۶-۰۹۰۳۶۵۵۶۲۰۸
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2025 neynavayan.ir