اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۸۰. انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 380

غزل ۱۸۰

انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد

زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد

 

امروز یقین شد که تو محبوب خدایی

کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد

 

مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری

هرگز نشنیدم که کسی صبر ز جان کرد

 

تا کوه گرفتم ز فراقت مژه‌ای آب

چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد

 

زنهار که از دمدمه کوس رحیلت

چون رایت منصور چه دل‌ها خفقان کرد

 

باران به بساط اول این سال ببارید

ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد

 

تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد

هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد

 

گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت

سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد

 

از دامن که تا به در شهر بساطی

از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کرد

 

شاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی

پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir