اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۸. ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را

تاریخ: 21 تیر 1399
بازدید: 397

غزل ۱۸

ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را

یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را

 

اول پدر پیر خورد رطل دمادم

تا مدعیان هیچ نگویند جوان را

 

تا مست نباشی نبری بار غم یار

آری شتر مست کشد بار گران را

 

ای روی تو آرام دل خلق جهانی

بی روی تو شاید که نبینند جهان را

 

در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت

حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را

 

آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل

شهد لب شیرین تو زنبورمیان را

 

زین دست که دیدار تو دل می‌برد از دست

ترسم نبرم عاقبت از دست تو جان را

 

یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح

یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را

 

وان گه که به تیرم زنی اول خبرم ده

تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را

 

سعدی ز فراق تو نه آن رنج کشیدست

کز شادی وصل تو فرامش کند آن را

 

ور نیز جراحت به دوا باز هم آید

از جای جراحت نتوان برد نشان را

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir