اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۵۵. زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 442

غزل ۱۵۵

زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد

از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد

 

گفتیم که عقل از همه کاری به درآید

بیچاره فروماند چو عشقش به سر افتاد

 

شمشیر کشیدست نظر بر سر مردم

چون پای بدارم که ز دستم سپر افتاد

 

در سوخته پنهان نتوان داشتن آتش

ما هیچ نگفتیم و حکایت به درافتاد

 

با هر که خبر گفتم از اوصاف جمیلش

مشتاق چنان شد که چو من بی‌خبر افتاد

 

هان تا لب شیرین نستاند دلت از دست

کان کز غم او کوه گرفت از کمر افتاد

 

صاحب نظران این نفس گرم چو آتش

دانند که در خرمن من بیشتر افتاد

 

نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع

کاول نظرم هر چه وجود از نظر افتاد

 

سعدی نه حریف غم او بود ولیکن

با رستم دستان بزند هر که درافتاد

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir