اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۵۴. جان من! جان من فدای تو باد

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 384

غزل ۱۵۴

جان من! جان من فدای تو باد

هیچت از دوستان نیاید یاد

 

می روی و التفات می‌نکنی

سرو هرگز چنین نرفت آزاد

 

آفرین خدای بر پدری

که تو پرورد و مادری که تو زاد

 

بخت نیکت به منتهای امید

برساناد و چشم بد مرساد

 

تا چه کرد آن که نقش روی تو بست

که در فتنه بر جهان بگشاد

 

من بگیرم عنان شه روزی

گویم از دست خوبرویان داد

 

تو بدین چشم مست و پیشانی

دل ما بازپس نخواهی داد

 

عقل با عشق بر نمی‌آید

جور مزدور می‌برد استاد

 

آن که هرگز بر آستانه عشق

پای ننهاده بود سر بنهاد

 

روی در خاک رفت و سر نه عجب

که رود هم در این هوس بر باد

 

مرغ وحشی که می‌رمید از قید

با همه زیرکی به دام افتاد

 

همه از دست غیر ناله کنند

سعدی از دست خویشتن فریاد

 

روی گفتم که در جهان بنهم

گردم از قید بندگی آزاد

 

که نه بیرون پارس منزل هست

شام و رومست و بصره و بغداد

 

دست از دامنم نمی‌دارد

خاک شیراز و آب رکن آباد

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir