اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۵۳. شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها

تاریخ: 20 تیر 1399
بازدید: 121

غزل شماره ۱۵۳

 

شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها

شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع‌ها

 

شمع را چون برفروزی اشک ریزد بر رخان

او چو بفروزد رخ عاشق بریزد دمع‌ها

 

چون شکر گفتار آغازد ببینی ذره‌ها

از برای استماعش واگشاده سمع‌ها

 

ناامیدانی که از ایام‌ها بفسرده‌اند

گرمی جانش برانگیزد ز جانشان طمع‌ها

 

گر نه لطف او بدی بودی ز جان‌های غیور

مر مرا از ذکر نام شکرینش منع‌ها

 

شمس دین صدر خداوند خداوندان به حق

کز جمال جان او بازیب و فر شد صنع‌ها

 

چون بر آن آمد که مر جسمانیان را رو دهد

جان صدیقان گریبان را درید از شنع‌ها

 

تخم امیدی که کشتم از پی آن آفتاب

یک نظر بادا از او بر ما برای ینع‌ها

 

سایه جسم لطیفش جان ما را جان‌هاست

یا رب آن سایه به ما واده برای طبع‌ها

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir