1
اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۵۰. درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما

تاریخ: 20 تیر 1399
بازدید: 119

غزل شماره ۱۵۰

 

درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما

بی سر و سامان عشقش بود سامان ما

 

آن خیال جان فزای بخت ساز بی‌نظیر

هم امیر مجلس و هم ساقی گردان ما

 

در رخ جان بخش او بخشیدن جان هر زمان

گشته در مستی جان هم سهل و هم آسان ما

 

صد هزاران همچو ما در حسن او حیران شود

کاندر آن جا گم شود جان و دل حیران ما

 

خوش خوش اندر بحر بی‌پایان او غوطی خورد

تا ابدهای ابد خود این سر و پایان ما

 

شکر ایزد را که جمله چشمه حیوان‌ها

تیره باشد پیش لطف چشمه حیوان ما

 

شرم آرد جان و دل تا سجده آرد هوشیار

پیش چشم مست مخمور خوش جانان ما

 

دیو گیرد عشق را از غصه هم این عقل را

ناگهان گیرد گلوی عقل آدم سان ما

 

پس برآرد نیش خونی کز سرش خون می‌چکد

پس ز جان عقل بگشاید رگ شیران ما

 

در دهان عقل ریزد خون او را بردوام

تا رهاند روح را از دام و از دستان ما

 

تا بشاید خدمت مخدوم جان‌ها شمس دین

آن قباد و سنجر و اسکندر و خاقان ما

 

تا ز خاک پاش بگشاید دو چشم سر به غیب

تا ببیند حال اولیان و آخریان ما

 

شکر آن را سوی تبریز معظم رو نهد

کز زمینش می‌بروید نرگس و ریحان ما

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir