اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۴۶. ای جان خردمندان گوی خم چوگانت

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 355

غزل ۱۴۶

ای جان خردمندان گوی خم چوگانت

بیرون نرود گویی کافتاد به میدانت

 

روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را

سر بر نکند خورشید الا ز گریبانت

 

جان در تن مشتاقان از ذوق به رقص آید

چون باد بجنباند شاخی ز گلستانت

 

دیوار سرایت را نقاش نمی‌باید

تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت

 

هر چند نمی‌سوزد بر من دل سنگینت

گویی دل من سنگیست در چاه زنخدانت

 

جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن

این لاشه نمی‌بینم شایسته قربانت

 

با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری

پیش قدمت مردن خوشتر که به هجرانت

 

ای بادیه هجران تا عشق حرم باشد

عشاق نیندیشد از خار مغیلانت

 

دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن

زآنگه که در افتادم با قامت فتانت

 

شاید که در این دنیا مرگش نبود هرگز

سعدی که تو جان دارد بل دوست‌تر از جانت

 

بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیده‌ست

این تشنه که می‌میرد بر چشمه حیوانت

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir