اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۳. عاقل از کار بزرگی طلبید

تاریخ: 31 تیر 1399
بازدید: 118

شماره ۱۳

عاقل از کار بزرگی طلبید

تکیه بر بیهده گفتار نداشت

آب نوشید چو نوشابه نیافت

درم آورد چو دینار نداشت

بار تقدیر به آسانی برد

غم سنگینی این بار نداشت

با گرانسنگی و پاکی خو کرد

همنشینان سبکسار نداشت

دانه جز دانهٔ پرهیز نکشت

توشهٔ آز در انبار نداشت

اندرین محکمهٔ پر شر و شور

با کسی دعوی پیکار نداشت

آنکه با خوشه قناعت میکرد

چه غم ار خرمن و خروار نداشت

کار جان را به تن سفله مده

زانکه یک کار سزاوار نداشت

جان پرستاری تن کرد همی

چو خود افتاد، پرستار نداشت

چه عجب ملک دل ار ویران شد

همه دیدیم که معمار نداشت

زهد و امساک تن از توبه نبود

کم از آن خورد که بسیار نداشت

کار خود را همه با دست تو کرد

نفس جز دست تو افزار نداشت

روح چون خانهٔ تن خالی کرد

دگر این خانه نگهدار نداشت

تن در این کارگه پهناور

سالها ماند ولی کار نداشت

به هنر کوش که دیبای هنر

هیچ بافنده ببازار نداشت

هیچ دانی چه کسی گشت استاد

آنکه شاگرد شد و عار نداشت

کار گیتی همه ناهمواریست

این گذرگه ره هموار نداشت

دیده گر دام قضا را میدید

هرگز این دام گرفتار نداشت

چشم ما خفت و فلک هیچ نخفت

خبر این خفته ز بیدار نداشت

گل امید ز آهی پژمرد

آه از این گل که به جز خار نداشت

زینهمه گوهر تابنده که هست

اشک بود آنکه خریدار نداشت

در میان همه زرهای عیار

زر جان بود که معیار نداشت

دل پاک آینهٔ روی خداست

این چنین آینه زنگار نداشت

تن که بر اسب هوی عمری تاخت

نشد آگاه که افسار نداشت

آنکه جز بید و سپیدار نکشت

ز که پرسد که چرا بار نداشت

دهر جز خانهٔ خمار نبود

زانکه یک مردم هشیار نداشت

اندرین پرتگه بی پایان

هیچکس مرکب رهوار نداشت

قلم دهر نوشت آنچه نوشت

سند و دفتر و طومار نداشت

پردهٔ تن رخ جان پنهان کرد

کاش این پرده برخسار نداشت

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir