اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۲۲. دیدم رخ خوب گلشنی را

تاریخ: 20 تیر 1399
بازدید: 133

غزل شماره ۱۲۲

 

دیدم رخ خوب گلشنی را

آن چشم و چراغ روشنی را

 

آن قبله و سجده گاه جان را

آن عشرت و جای ایمنی را

 

دل گفت که جان سپارم آن جا

بگذارم هستی و منی را

 

جان هم به سماع اندرآمد

آغاز نهاد کف زنی را

 

عقل آمد و گفت من چه گویم

این بخت و سعادت سنی را

 

این بوی گلی که کرد چون سرو

هر پشت دوتای منحنی را

 

در عشق بدل شود همه چیز

ترکی سازند ارمنی را

 

ای جان تو به جان جان رسیدی

وی تن بگذاشتی تنی را

 

یاقوت زکات دوست ما راست

درویش خورد زر غنی را

 

آن مریم دردمند یابد

تازه رطب تر جنی را

 

تا دیده غیر برنیفتد

منمای به خلق محسنی را

 

ز ایمان اگرت مراد امنست

در عزلت جوی ایمنی را

 

عزلت گه چیست خانه دل

در دل خو گیر ساکنی را

 

در خانه دل همی‌رسانند

آن ساغر باقی هنی را

 

خامش کن و فن خامشی گیر

بگذار تو لاف پرفنی را

 

زیرا که دلست جای ایمان

در دل می‌دارمؤمنی را

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir