اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۱۲. زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست

تاریخ: 22 تیر 1399
بازدید: 352

غزل ۱۱۲

زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست

که از خدای بر او نعمتی و آلاییست

 

هر آن که با تو دمی یافتست در همه عمر

نیافتست اگرش بعد از آن تمناییست

 

هر آن که رای تو معلوم کرد و دیگربار

برای خود نفسی می‌زند نه بس راییست

 

نه عاشقست که هر ساعتش نظر به کسی

نه عارفست که هر روز خاطرش جاییست

 

مرا و یاد تو بگذار و کنج تنهایی

که هر که با تو به خلوت بود نه تنهاییست

 

به اختیار شکیبایی از تو نتوان بود

به اضطرار توان بود اگر شکیباییست

 

نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست

شب فراق تو هر شب که هست یلداییست

 

خلاص بخش خدایا همه اسیران را

مگر کسی که اسیر کمند زیباییست

 

حکیم بین که برآورد سر به شیدایی

حکیم را که دل از دست رفت شیداییست

 

ولیک عذر توان گفت پای سعدی را

در این لجم چو فروشد نه اولین پاییست

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir