اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۸۸. ناگه بت من مست به بازار برآمد

تاریخ: 30 تیر 1399
بازدید: 112

غزل ۸۸

ناگه بت من مست به بازار برآمد

شور از سر بازار به یکبار برآمد

بس دل که به کوی غم او شاد فروشد

بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد

در صومعه و بتکده عشقش گذری کرد

مؤمن ز دل و گبر و ز زنار برآمد

در کوی خرابات جمالش نظر افگند

شور و شغبی از در خمار برآمد

در وقت مناجات خیال رخش افروخت

فریاد و فغان از دل ابرار برآمد

یک جرعه ز جام لب او می‌زده‌ای یافت

سرمست و خرامان به سر دار برآمد

در سوخته‌ای آتش شمع رخش افتاد

از سوز دلش شعلهٔ انوار برآمد

باد در او سر آتش گذری کرد

از آتش سوزان گل بی خوار برآمد

ناگاه ز رخسار شبی پرده برانداخت

صد مهر ز هر سو به شب تار برآمد

باد سحر از خاک درش کرد حکایت

صد نالهٔ زار از دل بیمار برآمد

کی بو که فروشد لب او بوسه به جانی؟

کز بوک و مگر جان خریدار برآمد

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir