اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۷۷. من رنجور را یک دم نپرسد یار چتوان کرد

تاریخ: 30 تیر 1399
بازدید: 122

غزل ۷۷

من رنجور را یک دم نپرسد یار چتوان کرد؟

نگوید: چون شد آخر آن دل بیمار چتوان کرد؟

تنم از رنج بگدازد، دلم از غم به جان آرد

چنین است، ای مسلمانان مرا غمخوار چتوان کرد؟

ز داروخانهٔ لطفش چو دارو جان نمی‌یابد

بسازم با غم دردش بنالم زار چتوان کرد؟

دلا، بر من همین باشد که جان در راه او بازم

اگر آن ماه ننماید مرا رخسار چتوان کرد؟

چو از خوان وصال او ندارم جز جگر قوتی

بخایم هم از بن دندان جگر ناچار چتوان کرد؟

سحرگاهان به کوی او بسی رفتم به بوی او

بسی گفتم: قبولم کن، نکرد آن یار چتوان کرد؟

چنان نالیدم از شوقش که شد بیدار همسایه

ز خواب این دیدهٔ بختم نشد بیدار چتوان کرد؟

مرا چون نیست از عشقش به جز تیمار و غم روزی

ضرورت می‌خورم هر دم غم و تیمار چتوان کرد؟

عراقی نیک می‌خواهد که فخر عالمی باشد

ولیکن یار می‌خواهد که باشد عار چتوان کرد؟

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir