1
اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۳۷. شب دوشم جمالی در نظر بود

تاریخ: 29 تیر 1399
بازدید: 468

غزل ۳۷

شب دوشم جمالی در نظر بود

کزو هر ذره خورشید دگر بود

تأمل در رخش چندانکه کردم

ملاحت از ملاحت، بیشتر بود

سحر آشفته دیدم شام زلفش

عجب شامی؟ که بر روی سحر بود

مگر دوشینه شب بر بام بودی

که بحر و بر پر از شمس و قمر بود

نشستم تا کمر در خون دیده

ز موئی که پریشان تا کمر بود

ندیدم مادری خورشید زاید

تو را مادر مگر خورشید گر بود

چنان اندیشهٔ حسنش کند کس

که از اندیشه بسیاری به در بود

تهی میخانه کرد و در خمار است

رضی کز بوی می زیر و زبر بود

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir