اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۳۷۰. من همان روز که آن خال بدیدم گفتم

تاریخ: 23 تیر 1399
بازدید: 426

غزل ۳۷۰

من همان روز که آن خال بدیدم گفتم

بیم آن است بدین دانه که در دام افتم

هرگز آشفته رویی نشدم یا مویی

مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم

هیچ شک نیست که این واقعه با طاق افتد

گو بدانید که من با غم رویش جفتم

رنگ رویم غم دل پیش کسان می‌گوید

فاش کرد آن که ز بیگانه همی‌بنهفتم

پیش از آنم که به دیوانگی انجامد کار

معرفت پند همی‌داد و نمی‌پذرفتم

هر که این روی ببیند بدهد پشت گریز

گر بداند که من از وی به چه پهلو خفتم

آتشی بر سرم از داغ جدایی می‌رفت

و آبی از دیده همی‌شد که زمین می‌سفتم

عجب آن است که با زحمت چندینی خار

بوی صبحی نشنیدم که چو گل نشکفتم

پیش از این خاطر من خانه پرمشغله بود

با تو پرداختمش وز همه عالم رفتم

سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی

آن چه در وسع خودم در دهن آمد گفتم

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir