3
اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۲۷۲. جانا، ز منت ملال تا کی

تاریخ: 30 تیر 1399
بازدید: 121

غزل ۲۷۲

جانا، ز منت ملال تا کی؟

مولای توام، دلال تا کی؟

از حسن تو بازمانده تا چند؟

بر صبر من احتمال تا کی؟

بردار ز رخ نقاب یکبار

در پرده چنان جمال تا کی؟

از پرتو آفتاب رویت

چون سایه مرا زوال تا کی؟

یکباره ز من ملول گشتی

از عاشق خود ملال تا کی؟

بی وصل تو در هوای مهرت

چون ذره مرا مجال تا کی؟

خورشید رخا، به من نظر کن

از ذره نهان جمال تا کی؟

در لعل تو آب زندگانی

من تشنهٔ آن زلال تا کی؟

وصل خوش تو حرام تا چند ؟

خون دل من حلال تا کی ؟

فریاد من از تو چند باشد؟

بیداد تو ماه و سال تا کی؟

از دست تو پایمال گشتم

آخر ز تو گوشمال تا کی؟

ای دوست، به کام دشمنان باز

کام دل بدسگال تا کی؟

دل خون شده، جان به لب رسیده

از حسرت آن جمال تا کی؟

با دل به عتاب دوش گفتم:

کایدل، پی هر خیال تا کی؟

اندیشهٔ وصل یار بگذار

سرگشته پی محال تا کی؟

در پرتو آفتاب حسنش

ای ذره تو را مجال تا کی؟

آشفتهٔ روی خوب تا چند؟

دیوانهٔ زلف و خال تا کی؟

از مهر رخ جهان فروزش

ای سایه، تو را زوال تا کی؟

از حلقهٔ زلف هر نگاری

بر پای دلت عقال تا کی؟

در عشق خیال هر جمالی

پیوسته اسیر خال تا کی؟

بر بوی وصال عمر بگذشت

آخر طلب محال تا کی؟

در وصل تو را چو نیست طالع

از دفتر هجر فال تا کی؟

نادیده رخش به خواب یکشب

ای خفته، درین خیال تا کی؟

هر شب منم و خیال جانان

من دانم و او و قال تا کی؟

دل گفت که: حال من چه پرسی؟

از شیفتگان سال تا کی؟

من دانم و عشق، چند گویی؟

با بی‌خبران جدال تا کی؟

دم در کش و خون گری، عراقی

فریاد چه؟ قیل و قال تا کی؟

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir