1
اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

۱۷۸. جانا، نظری که ناتوانم

تاریخ: 30 تیر 1399
بازدید: 124

غزل ۱۷۸

جانا، نظری که ناتوانم

بخشا، که به لب رسید جانم

دریاب، که نیک دردمندم

بشتاب، که سخت ناتوانم

من خسته که روی تو نبینم

آخر به چه روی زنده مانم؟

گفتی که: بمردی از غم ما

تعجیل مکن که اندر آنم

اینک به در تو آمدم باز

تا بر سر کوت جان‌فشانم

افسوس بود که بهر جانی

از خاک در تو بازمانم

مردن به از آن که زیست باید

بی‌دوست به کام دشمنانم

چه سود مرا ز زندگانی

چون از پی سود در زیانم؟

از راحت این جهان ندارم

جز درد دلی کزو بجانم

بنهادم پای بر سر جان

زان دستخوش غم جهانم

کاریم فتاده است مشکل

بیرون شد کار می‌ندانم

درمانده شدم، که از عراقی

خود را به چه حیله وارهانم؟

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir