1
اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

قطعه شماره ۲۰ تا ۳۰

دسته‌بندی: حافظ , قطعات حافظ , شعرا , بلاگ
تاریخ: 29 تیر 1399
بازدید: 226

قطعه شماره ۲۱

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام

سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام

قطعه شماره ۲۲

سرور اهل عمایم شمع جمع انجمن
صاحب صاحبقران خواجه قوام الدین حسن

سادس ماه ربیع الاخر اندر نیمروز
روز آدینه به حکم کردگار ذوالمنن

هفتصد و پنجاه و چار از هجرت خیرالبشر
مهر را جوزا مکان و ماه را خوشه وطن

رغ روحش کاو همای آشیان قدس بود
شد سوی باغ بهشت از دام این دار محن

قطعه شماره ۲۳

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین

به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین

قطعه شماره ۲۴

در این ظلمت‌سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو

بیا ای طایر دولت بیاور مژدهٔ وصلی
عسی الایام ان یرجعن قوما کالذی کانوا

قطعه شماره ۲۵

ای معرا اصل عالی جوهرت از حرص و آز
وی مبرا ذات میمون اخترت از زرق و ریو

در بزرگی کی روا باشد که تشریفات را
از فرشته بازگیری آنگهی بخشی به دیو

قطعه شماره ۲۶

ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
آرزو می‌بخشد و اسرار می‌دارد نگاه

جنت نقد است اینجا عیش و عشرت تازه کن
زانکه در جنت خدا بر بنده ننویسد گناه

دوستداران دوستکامند و حریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صف‌نشینان نیکخواه

ساز چنگ آهنگ عشرت صحن مجلس جای رقص
خال جانان دانهٔ دل زلف ساقی دام راه

دور از این بهتر نباشد ساقیا عشرت گزین
حال از این خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه

قطعه شماره ۲۷

به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد
ز حضرت احدی لا اله الا الله

که ای عزیز کسی را که خواریست نصیب
حقیقت آنکه نیابد به زور منصب و جاه

به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه

قطعه شماره ۲۸

به روز شنبهٔ سادس ز ماه ذی الحجه
به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه

ز شاهراه سعادت به باغ رضوان رفت
وزیر کامل ابونصر خواجه فتح الله

قطعه شماره ۲۹

به من سلام فرستاد دوستی امروز
که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی

پس از دو سال که بختت به خانه باز آورد
چرا ز خانهٔ خواجه به در نمی‌آیی

جواب دادم و گفتم بدار معذورم
که این طریقه نه خودکامیست و خودرایی

وکیل قاضی‌ام اندر گذر کمین کرده‌ست
به کف قبالهٔ دعوی چو مار شیدایی

که گر برون نهم از آستان خواجه قدم
بگیردم سوی زندان برد به رسوایی

جناب خواجه حصار من است گر اینجا
کسی نفس زند از حجت تقاضایی

به عون قوت بازوی بندگان وزیر
به سیلی‌اش بشکافم دماغ سودایی

همیشه باد جهانش به کام وز سر صدق
کمر به بندگی‌اش بسته چرخ مینایی

قطعه شماره ۳۰

گدا اگر گهر پاک داشتی در اصل
بر آب نقطهٔ شرمش مدار بایستی

ور آفتاب نکردی فسوس جام زرش
چرا تهی ز می خوشگوار بایستی

وگر سرای جهان را سر خرابی نیست
اساس او به از این استوار بایستی

زمانه گر نه زر قلب داشتی کارش
به دست آصف صاحب عیار بایستی

چو روزگار جز این یک عزیز بیش نداشت
به عمر مهلتی از روزگار بایستی

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir