اپلیکیشن نینوایان| وارد شوید| ثبت نام کنید

رباعیات شماره ۵۱ تا ۱۰۰

تاریخ: 29 تیر 1399
بازدید: 262

رباعی شماره ۵۱

تا چند رضی به گیر و دارت دارند

گیرم بخزان چو نوبهارت دارند

بر خیز رضی سنگ گرانی موقوف

کاینده و رفته انتظارت دارند

رباعی شماره ۵۲

ما را سر و برگ خویش و بیگانه نماند

زان افسونهٰا بغیر افسانه نماند

دیوانه شدم در غم ویرانهٔ خویش

افسوس که ویرانه به دیوانه نماند

رباعی شماره ۵۳

صد شکر که یادت همه از یادم برد

وین هستی موهوم ز بنیادم برد

گفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت

رفتم که دمی آه کشم بادم برد

رباعی شماره ۵۴

در وادی معرفت نه گیر است و نه دار

کانجا همه بر هیچ نهٰادند سوار

رفتم که زمعرفت زنم دم، گفتا

دریا به دهان سگ مگردان مردار

رباعی شماره ۵۵

ای آنکه ز عشق تو مرا نیست قرار

زین بیش بدست غصه خاطر مسپار

بر هر بد و نیک پرتو انداز چو مهر

بر ناخوش و خوش گذر تو چون باد بهار

رباعی شماره ۵۶

تا کی ز جفای چرخ باشم من زار

جان خسته و دل شکسته خاطر افکار

چشمم بیدار بعکس بختم ایکاش

بختم بودی بجای چشمم بیدار

رباعی شماره ۵۷

فریاد که سبحه در کفم شد زنار

افسوس که یار عاقبت شد اغیار

گفتم که بهیچ کار هرگز نایم

چیزی نبودکه او نباشد در کار

رباعی شماره ۵۸

چون سیل که آخر بنشیند ز خروش

در مجلس اهل حال گشتیم خموش

گفتم بگوش آنچه نبینند به چشم

دیدیم بچشم آنچه نبینند به گوش

رباعی شماره ۵۹

گشتیم همه روی زمین را بچراغ

مثل فرح آباد ندادند سراغ

داغ از فرح آباد چنانست جنان

ز اشرف فرح آباد چنان باشد داغ

رباعی شماره ۶۰

میزند مرغ دلم پر به هوای اشرف

چونکه فردوس نباشد به صفای اشرف

گویند بهشت، لیک تا دید صفاش

از شرم فکند سر بپای اشرف

رباعی شماره ۶۱

من خلد ندانم به صفای اشرف

فردوس نباشد به صفای اشرف

زین پیش هوای جنتم در سر بود

زین پس سر ما و خاک پای اشرف

رباعی شماره ۶۲

هر دل که درین زمانه درویش ترک

از نیش زبان ناکسان، ریش ترک

خواهی که مقٰام لی مع الله یابی

گامی بنه از من و توئی پیشترک

رباعی شماره ۶۳

تا چند زمانی و مکانی باشیم

وامانده ز پای کاروانی باشیم

آن روز که آب زندگانی می‌ریخت

می خواست و بال زندگانی باشیم

رباعی شماره ۶۴

با سبحه به چپ و راست ساغر گیریم

وز ننگ ریا دین قلندر گیریم

چون باد به هر ناخوش و خوش در گذریم

چون شعله بهر خار خسی درگیریم

رباعی شماره ۶۵

ما دیدن عیش تو مدام انگاریم

زهر غم تو لذت کام انگاریم

ما آب خضر بی تو حرام انگاریم

یا زلف و رخ تو، صبح و شام انگاریم

رباعی شماره ۶۶

هر چند که پوشیده ترم، عورترم

هر چند که نزدیک‌ترم، دورترم

سبحان اللّه در آن جمال از حیرت

هر چند که بیننده‌ترم، کورترم

رباعی شماره ۶۷

آنی که به فکر در نیائی چکنم؟

از فکر به ذکر در نیٰائی چکنم

نی‌نی غلطم فکر چه و ذکر کدام

این معنی گو، اگر نیٰائی چکنم

رباعی شماره ۶۸

چون نام لب تو سرو چالاک بریم

رنگ از رخ آب زندگی پاک بریم

دادیم بباد بر تمنای تو عُمر

مگذار که حسرت تو بر خاک بریم

رباعی شماره ۶۹

زاهد مستیم و بی‌ریا میرقصیم

نه چون تو به تسبیح و ردا میرقصیم

یکذره چو از هوای او خالی نیست

چون ذره شدیم ودر هوا میرقصیم

رباعی شماره ۷۰

تا کی غم طیلسان و اطلس بخوریم

بازیم، کجا طعمه کرکس بخوریم

روشن دیدیم روی بی‌رنگی را

دیگر به چه رنگ، بازی از کس بخوریم

رباعی شماره ۷۱

تا چند بساط شادی و غم گیریم

راه و روش مردم عالم گیریم

کو زلف مشوشی که در هم پاشیم

کو شعلهٔ آتشی که در هم گیریم

رباعی شماره ۷۲

چون شعله به هیچ همدمی دم نزدیم

کز سوز دل آتشی به عٰالم نزدیم

داغ دل خود به هیچکس ننمودیم

کارایش روزگار بر هم نزدیم

رباعی شماره ۷۳

چون اهل ریا چو ربنا در گیریم

درویشی ما بسی که ساغر گیریم

گاهی دم خود بسالها، دربازیم

گاهی به دمی ملک سکندر گیریم

رباعی شماره ۷۴

صد شکر که آشفته سر و دستارم

بر گشته ز دوست خلوت و بازارم

حاصل که رسیده تا بجائی کارم

کزیاد رود اگر بیادش آرم

رباعی شماره ۷۵

ما ناب گلابیم، گل آلود نه‌ایم

یا همچو چراغ تیره در دود نه‌ایم

با اینهمه بود، غیر نابود نه‌ایم

در عین وجود هیچ موجود نه‌ایم

رباعی شماره ۷۶

یک کوچه شده‌است خلوت و بازارم

یکسان گشته‌است اندک و بسیارم

یک ره گشتیم با دو عالم زان رو

یکرنگ شده است سبحه و زنارم

رباعی شماره ۷۷

بر سر چو کلاه عاشقی افرازم

سر بازیهـٰا تمام بازی سازم

یکذره غم درون، برون ار فکنم

غمهـٰای جهان تمام، شادی سازم

رباعی شماره ۷۸

ای یافته هر چه خواسته از یزدان

اسکندر و مهدی و سلیمان زمان

ای آنکه ز شٰان، میر در گاه تو را

قیصر، قیصر خواند و خاقان، خاقان

رباعی شماره ۷۹

صد شکر که نیستم من از بی‌خبران

گه مست ز وصلم و گهی از هجران

دانشمندان تمام گریٰان بر من

خندان من دیوانه به دانشمندان

رباعی شماره ۸۰

نی در غم فرزند و زن و خویشم من

نی خویش به قید مذهب و کیشم من

رفتم که حساب خود کنم هیچ نبود

شاید اگر از هیچ نیندیشم من

رباعی شماره ۸۱

ای تخت تجمل تو بر علیین

افتاده ز جای آنچنان، جای چنین

نه راه پس و نه راه پیشت باشد

بگذار ز خجلت و فرو شو بزمین

رباعی شماره ۸۲

آنانکه جمال غیب دیدند همه

رفتند و به عیش آرمیدند همه

یک حرف ز مدعا نگفتند بکس

با آنگه به مدعی رسیدند همه

رباعی شماره ۸۳

لیلی خواهی به تربت مجنون شو

لؤلؤ خواهی به لجه جیحون شو

گفتی که برون شوم بی‌معرفتی

با خود چه شوی، برو ز خود بیرون شو

رباعی شماره ۸۴

ای پادشه مملکت آگاهی

در زیر نگین تو را، ز مه تا ماهی

باختم رسل چسان رسالت شد ختم

ختم است چنان، بحضرت تو شاهی

رباعی شماره ۸۵

تا در ره دوست سر ز پا میدانی

نه مبدأ خود، نه منتها میدانی

در عالم آشنائی ای بیگانه

تا بیگانه ز آشنا میدانی

رباعی شماره ۸۶

تا جانب دوست رو ز هر سو نکنی

از گلبن تحقیق گلی بو نکنی

چون جانب دوست رو نهی هر جا هست

ز نهار بجانب دگر رو نکنی

رباعی شماره ۸۷

گر بوئی از آن زلف معنبر یابی

مشکل که دگر پای خود از سر یابی

از خجلت دانائی خود آب شوی

گر لذت نادانی ما دریابی

رباعی شماره ۸۸

در صومعه و مدرسه گشتیم بسی

در دهر نبود، هیچ فریادرسی

رندی ز کجا و زهد و سالوس کجا

دین و دنیا بهم ندیده است کسی

رباعی شماره ۸۹

صد حیف ایدل که مرد دیدار نه‌ای

واقف به تجلیات اسرار نه‌ای

قانع به همینی که دو چشمت باز است

خرگوش صفت، و لیک بیدار نه‌ای

رباعی شماره ۹۰

ای آنکه ز نام خود بتنگ آمده‌ای

یک گام نرفته سر به سنگ آمده‌ای

عارت بادا که ننگ، دارد ز تو عار

عارت بادا که ننگ ننگ آمده‌ای

رباعی شماره ۹۱

عُمرم همه صرف شد در این خونخواری

تا در صف محشرم چه بر سر آری

یک نام مقدست اگر قهار است

در لطف هزار نام دیگر داری

رباعی شماره ۹۲

ای آنکه نباشدم بتو دسترسی

بی یاد تو بر نیـٰارم از دل نفسی

وصل تو کجا و همچو من هیچکسی

روح القدسی نیـٰاید از هر مگسی

رباعی شماره ۹۳

در مهد هوی غنوده‌ای معذوری

دیده نه چو ما گشوده‌ای معذوری

دل زین عالم نمیتوانی بر کند

در عالم دل نبوده‌ای معذوری

رباعی شماره ۹۴

تا دست به سبحه میزنی زناری

تا روی به دوست مسکینی دیداری

دیریست که در طواف بیت اللهی

غیری تا در توهم اغیاری

رباعی شماره ۹۵

ای آنکه همیشه مست جام هوسی

بی رنج درین راه بجـٰائی نرسی

نوشی خون از چه زنی نیش به دل

کم نتوان بود در جهـٰان از مگسی

رباعی شماره ۹۶

ای آنکه به دل تخم امل را کشتی

بگذر ز همه که خود بخواهی هشتی

تا ذره‌ای از نام و نشانت بر جاست

آویختی و سوختی و برگشتی

رباعی شماره ۹۷

تا در غم نوشیدنی و خوردنی‌ای

هرگز مبر این گمـٰان که جان بردنی‌ای

تا کی خور و خواب زندگانی داری

این است اگر زندگیت مردنی‌ای

رباعی شماره ۹۸

از دوری راه تا بکی آه کنی

منزل نشناسی و همین آه کنی

یا رب چه شود که بر سر هستی خود

یک گام نهی و قصه کوتاه کنی

رباعی شماره ۹۹

لعل میگون و چشم فتان داری

کاکل آشفته، مو پریشان داری

از بسکه بحسن ناز و طوفان داری

هر سو هر دم هزار قربان داری

رباعی شماره ۱۰۰

تا کی ز جهان پرگزند اندیشی

تا چند ز جان مستمند اندیشی

این کز تو توان ستد همین کالبد است

در مزبله گو مباش چند اندیشی

برچسب‌ها:

اپلیکیشن جامع نی نوازی

دیدگاه‌ها

رفتن به بالای صفحه

۰۲۱۲۲۰۲۷۴۶۶
با ما در تماس باشید

تمامی حقوق این سایت متعلق به نینوایان می باشد.
Copyright © 2023 neynavayan.ir