رباعی شماره ۱۱
اول به وفا می وصالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش دل
خاک ره او شدم به بادم برداد
رباعی شماره ۱۱
اول به وفا می وصالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش دل
خاک ره او شدم به بادم برداد
رباعی شماره ۱۲
نی دولت دنیا به ستم میارزد
نی لذت مستیاش الم میارزد
نه هفت هزار ساله شادی جهان
این محنت هفت روزه غم میارزد
رباعی شماره ۱۳
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر پاکروی که بود تردامن شد
گویند شب آبستن و این است عجب
کاو مرد ندید از چه آبستن شد
رباعی شماره ۱۴
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود
رباعی شماره ۱۵
با می به کنار جوی میباید بود
وز غصه کنارهجوی میباید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازهروی میباید بود
رباعی شماره ۱۶
این گل ز بر همنفسی میآید
شادی به دلم از او بسی میآید
پیوسته از آن روی کنم همدمیاش
کز رنگ ویام بوی کسی میآید
رباعی شماره ۱۷
از چرخ به هر گونه همیدار امید
وز گردش روزگار میلرز چو بید
گفتی که پس از سیاه رنگی نبود
پس موی سیاه من چرا گشت سفید
رباعی شماره ۱۸
ایام شباب است شراب اولیتر
با سبز خطان بادهٔ ناب اولیتر
عالم همه سر به سر رباطیست خراب
در جای خراب هم خراب اولیتر
رباعی شماره ۱۹
خوبان جهان صید توان کرد به زر
خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر
نرگس که کله دار جهان است ببین
کاو نیز چگونه سر درآورد به زر
رباعی شماره ۲۰
سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر
وآغاز پری نهاد پیمانهٔ عمر
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانهٔ عمر
رفتن به بالای صفحه
دیدگاهها